یامهدی ادرکنی لطفا از ادامه مطلب دیدن یفرمایید

یامهدی ادرکنی لطفا از ادامه مطلب دیدن یفرمایید


بسم الله االرحمن الرحیم


دیده ام مانده به در تا که بیایی ای دوست      رخ نورانی خود بنمایی ای دوست

چون گدایان درت تا به نوایی برسم        یاد من هم بده آداب گدایی ای دوست


http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/409/1225749/13b.jpg

در شهر حلّه جوان نصرانی بود که مادری مسلمان داشت و شیعه بود ، هر چه این مادر به فرزندش نصیحت می کرد و می گفت مادر بیا مسلمان شو ، پسر گوش نمی کرد ، می خندید و او را مسخره می کرد کار به جایی رسید که مادر دلسرد و مأیوس شد . یک روز گفت : پسرم دنیا پستی و بلندی دارد ، خوب و بد بسیار دارد حالا که به حرف من گوش نمی کنی من یک خواهش از تو دارم ، گفت : بگو مادر . گفت : پسرم اگر روزی آمد گرفتار شدی ، اگر روزی آمد تنها و بی کس شدی . در خانه هر کسی رفتی جوابت را نداد ، وقتی از همه قطع امید کردی ، متوسل شو به ابا صالح المهدی ، اگر از دل و جان صدایش بزنی کمکت می کند . جوان گفت : مادر جان ابا صالح کیه ؟ گفت پسرم او دادرس بیچارگان است ، او دوای دردمندان است . 

چند وقت گذشت نزدیک پائیز بود این جوان شغلش روغن فروشی بود برای خرید روغن از شهر خارج شد ، روغنها را از چادر نشیانان خریداری کرد ، و در راه باز گشت تصمیم گرفت از شدّت خستگی نیمه شب در دل بیابان بماند و استراحت کند و فردا صبح حرکت کند ، از قضا عده ای که همراه او بودند همه دارایی اش را دزدیدند فردا ظهر از فشار گرما و تشنگی بیدار شد خودش را وسط بیابان تنها دید بلند شد ، گفت خدایا چکنم؟ من در این بیابان تنها جان می دهم کسی هم خبر ندارد ، آنچنان مضطرب شد و به حالت انابه افتاد ، یادش افتاد مادرش سفارش کرده بود : هر موقع مضطرب شدی و دادرسی پیدا نکردی بگو( یا ابا صالح ادرکنی ) چند مرتبه از سوز دل صدا زد ( یا اباصالح المهدی ) تا از هوش رفت . 

یک وقت متوجه شد یک آقای زیبایی کنارش نشسته است با مهربانی خاص آب در دهانش می ریزد .

حالا از زبان جوان گوش کنید تا این آب به گلویم رسید آنچنان گوارا بود که فوراً عطش من برطرف شد ، قوت گرفتم ایستادم ، سلام کردم ، گفتم آقا شما چه کسی هستی ؟ فرمودند : من حجة بن الحسن هستم . آی جوان وقتی به حله رسیدی مذهب مادرت را انتخاب کن ، گفتم باشد آقا ، به روی چشمم ، چند قدمی با آقا رفتم یک وقت با تعجب دیدم به شهر حله رسیدیم صدا زدم آقا حالا که لطف فرمودید مرا از هلاکت نجات دادید برویم خانه تا کارتان را تلافی کنم . فرمودند : نه هزاران گرفتار از شیعیان ما الان دارند من را صدا می زنند من باید بروم به دادشان برسم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/409/1225749/cab0116c3549.jpg

روزی هزار بار دلت راشکسته ام

بیخود به انتظار وصالت نشسته ام

هربار این تویی که رسیدی و در زدی

هربار این منم که در خانه بسته ام

هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی

هم عهد خویش هم دلت راشکسته ام
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/409/1225749/22.jpg


کی دوست داره امام زمان رو ببینه ؟؟؟؟؟؟

از آیه الله محمد تقی بهلول پرسیدند"((چه وقت می توان حضرت ولی عصر را دید ؟؟))

فرمود:((با تقوا باشید!

وقتی که بین شما و حضرت سنخیت باشد .))

سپس فرمود:((دیدن امام زمان مهم نیست مهم این است که او ما را ببیند.

خیلی ها هم علی (علیه السلام ) را دیدند اما دشمن او شدند .

اگر کاری کردیم که نظر آنها را جلب کنیم ارزش دارد.))

 

بیمار گشته است قلوب از عیوب ما / دانیم گشته سد دعاها ذنوب ما

یا غافر الذنوب گناهان ما ببخش / وانگه رسان ظهور طبیب قلوب ما


 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/409/1225749/444.jpg

..:::■■■ــــــ  یا مهدی ادرکنی ـــــ■■■:::..

 

هر آنکس کار با مولا ندارد /   یقینا بهره از معنی ندارد

بغیر از آتش سوزان دوزخ  /  مقامی روز وانفسا ندارد . . .



    یاابا صالح پس کی میایی 

 چطوری روز قیامت آقارو صداکنیم

  توچشای مادرش زهرا چطور نگاکنیم

  آقا جون دستم بگیر رنگ جماعت نباشم

     دیگه از جدت حسین دارم خجالت می کشم 

 حالا که اومده مردی که رفیق شهداست

 بچه ی جبهه و جنگ وباصفا و باخداست

  اومدم آشتی کنم باتو به والله آقا جون

  روتو بر نگردون از من جون زهرا آقاجون 

  بد که بد سرزده از من دیگه دل خسته شدم 

 به سرم هر چی بیاد حقمه والله آقاجون 

  آقا من تو رو قسم می دم به یک مرد غریب

 همونی که کشته شد کنار دریا آقا جون 

 همونی که یه روزی خیمه هاشو آتیش زدن 

 دخترش آواره شد میون صحرا آقاجون 

 مددی کن که شبیه شهدا پاک بشم 

  ذکر یاابن العسگری بگیرمو خاک بشم

 :::■■..ـــــ یاابا صالح پس کی میایی ــــــ..■■:::


التمآس دعآی ویژه




(اللهم عجل لولیک الفرج)
 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 21 دی 1393برچسب:, ] [ 14:25 ] [ emamali ]
[ ]